فقط اسمس
اسمس و داستان و دانستنی و جوک و...


پشت این چشم ها
ابرها درگیرند
و من
کنار خنده هایت می مانم
در این دقایق دلتنگی
.
.
.
ایـن گلــویـم را هـر از گــاهــی بــایـد ..
بتــراشمـ تــا بـرای دلتنگـی هــایــ تــازه جــا بــاز شـود ..
دلتنگــی هــایـی کــه مـی تــواننـد
آدمـ را خفــه کننــد
.
.
.
فصل عوض می‌شود
جای آلو را
خرمالو می‌گیرد
جای دلتنگی را
دلتنگی
” علیرضا روشن ”
.
.
.
از بس که گفتم دلم تنـــگ است،
دهانـــم گشــــاد شد ! !
.
.
.
دلتنگی یعنی :
روبروی دریا ایستاده باشی و
خاطره ی یک خیابان خفه ات کنه . . .
.
.
.
ساز دلت که کوک نباشد …
فرقی نمی کند کجا باشی !
سرزمین مادری ؛ یا خانه پدری
هر دو یک رنگ دارد،
رنگ دلتنگی
.
.
.
حــوصــله ام بـــرفــی سـت !
بــا یـک عــالــمه قنـــدیـــل ِ دلتـــنگی ،
از گــوشـه ی دلــــم آویـــــزان !
آهــــای !
کـــافــی ســت کمــی “هــا” کنــید ،
تـــا کــه “آب” شــــوم !
.

در آغوشـم کــ‌ه می گـیــری
آنقد‌ر آرام مـی‌شــــوم
که فـرامــوش می کــــنـم
بـایـد نفـس بــکـشـــم
.
.
.
بیا تا بریزیم…
تو استکانی چای برای من
من زندگی ام را به پای تو
.
.
.
حرفایت شبیه برف اند!
از آن برف های بی موقع که
نزدیک بهار می بارد و فقط،
جان شکوفه های درختان را می گیرد!
.
.
.
دنبــــــــــــالِ شاعــــــــــر شعـــــــــــــرهای من نگـــرد
تمــــــــام حرف هایــــــــم
رو نوشتِ توســــــت…!
.
.
.
اگر بیـــایی
این خـــون ِ دل ،خــوردنـــها را
تـــلافی نمیـــکنم
آنقـــــدر
عاشــــقت میکنـــــم
که دیــگر نتــــوانـــی
هــــرگــز بــــروی…
.
.
.
بـایـد حـواسـم را بـیـشتـر جـمـع کـنـم
آن قـدر جـاذبـه داری
کـه تـا بـنـد افکارم را شـل مـی کـنم
تـنـهایم مـی گـذارنـد
دور تـو جـمـع مـی شـونـد !
.
.
.
جَهنــــَـمی بـپــــا میـــکنـد
دِلـــــَـم
وَقـــــتی
شــــِـــعری بیــــــایَد و
تــــو
میــــــانِ آن نَبــــاشــــی
.

وقتی تو نیستی …
شادی کلام نامفهومی ست !
و ” دوستت می‌دارم ” رازی‌ ست
که در میان حنجره‌ ام دق می‌کند
و من چگونه بی‌ تو نگیرد دلم ؟
اینجا که ساعت وآیینه و هوا … به تو معتادند
.
.
.
زندگی ام بسته به تار مویت
آنقدر زندگی ام را پشت گوش نیانداز …
.
.
.
امــروز هـم گـذشـت وُ نیامــدی
نا شکـر نیستـم
فــردا هم روزِ خـداست!
.
.
.
میگن قسمت نیست ، حکمته …!
من معنی قسمت و حکمت رو نمی دونم !
اما تو معنی
طاقت رو می دونی !
مگه نه … ؟!
.
.
.
نانوشته هایم بسیارند
مثل بی قراری هایـم…
من سکــوتم را فریـاد می کِشــم
آخر این آشوب درونم مــرا می کُشد…
.

گاهی دلم میخواهد از خیالــــم تو را بیرون بکشم
و سراپایت را غـــرق بــوســـه کنــــم . . .
.
.
.
بوسه هایت انار را می ترکاند ،
نفس هایت سیب را می رساند ،
آغوشت ابر را می باراند
پاییزترینی تو !
.
.
.
هنگام بارش باران سرت را رو به آسمان نگیر
من به بوسه ‏‏‏‏‏‏‏های باران روی صورتت هم حسودی میکنم !
.
.
.
داغتـــریـن آغــــوش هـــا را از تنـتــــ
و شیـریـــن تـریــن
بــوســـه هـــا را از لبـــانتــــ
بیـــرون میکشـــم
بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایـــی کـــه میخــــواهمتــــ
و نیسـتـــی  . . .
.
.
.
سـیــاه مـشق ِ پــشت ِ چــشـمـهـایــت ،
دسـت خـــط ِ کــیـست !
که بــوســیـدنــش ،
سـجــده ی واجــب دارد !
.
.
.
دیگر هیچ مزه اى دلچسب نخواهد بود
من تمام حس چشاییم را روى لبانت جا گذاشته ام …
.
.
.
مــرا ببــوس،
روزهــای سختــی در پیــش اســت!
بگــذار تــو را
کمــی پــس‌انــداز کنــم!
.

جمعه ها
زمین ساکن و ساکت است
و به شانه بالا انداختن های خورشید
فکر می کند،
من هم به تو
.
.
.
این شـــــــعرها را باید گذاشــت درکــــوزه
و آب شـان را خــــورد
وقتی هنـــوزعرضــــه ندارند
تــــو را عــاشــــق کننــــد !
.
.
.
آنلاین که می شوی انگشتانم بـه لکنت می افتند . . . !
.
.
.
تـــــــو صـــــادقانـــه دروغ بـــگــو
مـــن عــــاشقانـــه کـــاری خواهم کــرد
“مـــــاه” همیشــه پشــت ابــر بمــاند !
.
.
.
مى خواهم
گره بخورم در
تو !
آنقدر سخت که با دندان بازم کنى
.
.
.
از تـــو “شـراب” انــداخــتـه ایـن شعـــر !
نمــی تـــوانـــم بـــنـویــسمـت …
بـس کــه مــــرا گـــرفــتـه ای …
.
.
.
زمین کَج است…!
اما
من
هنوز هم
خوش رقصی می کنم
به سازِ تو…!
.

هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی توست…
هی…؟
معشوقه ی من…
سلامتی…؟
.
.
.
قرارمان یک مانور کوچک بود…
قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد…
اما ببین
،
یک جای سالم بر قلبم نمانده است…!
.
.
.
عزیزم هیچ میدانی
جزئیات چشمهایت
کلیات زندگی من است !؟
.
.
.
تنها تو رو می بینم ،لحظات با تو بودن را و یک زندگی شیرین را !
و آخر سر نیز رویاهای عاشقانه ام را با تو …
.
.
.
چقد دلم تنگ شده واسه شنیدن تپش های پر اشتیاق قلبت …
که نفس هام رو به احترامش نگه میداشتم …
.
.
.
دلم میخواهد کسی باشد ، خوب باشد ، مهربان باشد ، بس باشد
و همه ی این بودن هایش فقط برای من باشد ، فقط برای من !
.

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند!
.
.
.
تــــاریــک بــــاد ..
خـــانــه ی مـــردی کـه،
نــمی جــنــگد ..
بــــرای ِ زنــــی کــه،
دوسـتـش دارد …!
.
.
.
هـمه روی ِ مـــغـزم راه مـــی رونــد !
تـــــوی ِ لـــعنــتـی ،
روی ِ قـلــبــم !
.
.
.
بـــــارهــــا گفتم به تو
؛
چـشمــها ،
بــــرای ِ نـــگاه اسـت …
امّــــا ..
تـــــو ..
هــــر روز بـــا آنـها ..
حـــادثــه مــی آفــــریـــــنی !
.
.
.
ایــن کــه در آن جـــا خــوش کـــرده ای ،
دل اســت ..
نــه شـــهـر ِ بـــــازی !
تـــــاب ِ بـــــازی نـــــدارد !
.
.
.
مـــی آیـــی ،
نـئـشه مـــی شــــوم !
مـــی روی ،
خـُـــــمــار !
مــــرا بــه تـــختـه ی چـشــمـانــت ببــــند !
تــَـــرکـــَــم بـــــده !
.

 

خب دیگه آخرای امتحاناته، این مطلب رو گذاشتم یه کم روحیتون عوض شه 

اگه دوستام میتونستن ۵ثانیه بعد از اینکه گوشی رو قطع میکنم رو بشنون،
تا الان هیچ دوستی نداشتم !
.
.
.
دعوت مودبانه ی بابام از من برای صرف شام :
تَن لَشتو از پشت کامپیوتر جمع کن بیار، سفره پهن کن !!
محبت همینجوری داره میپاچه رو در و دیوار
.
.
.
گرگه میره دم خونه شنگول منگول در میزنه
یه دفعه خرسه گریه کنون میادبیرون میگه: بابا تو مارو کشتی
الان اینا ۲۰ ساله از اینجا رفتن !
بیشعور کثافت ولمون کن دیگه !
گرگه میگه : خیلی بیشعوری برات نذری آوردم !
.
.
.
حیف که من ترم آخرم
وگرنه تصمیم گرفته بودم از ترم بعد بخونم
.
.
.
بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:
خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم…
هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم!
.
.
.
قرار بود با یه اسب سفید برم دنبال دخترِ آرزوهام
بعد به این نتیجه رسیدم “خوو لامصب یکی دو تا نیستن که !”
حالا قرار شده یه وَن بگیرم یکی یکی برم دنبالشون ! والـــــــــا !!
.
.
.
توصیه بابام به من موقع رانندگی
سر کوچه ها یواش تر بپیچ ؛
شاید یکی بی شعورتر از تو پیدا شد که از اونور بیاد
.
.
.
رفتم عسل بخرم فروشنده میگه عسل خوب داریم ۷۵ تومن
خوانسار هم هست ۵۷ تومن
عسل ۳ تومنی و ۵ تومنی هم داریم …
فک کنم اون آخریا دیگه آزمایش ادرار زنبور بوده !
.
.
.
الان کامپیوترم خودش ری استارت شد !
فک کنم فهمید من تشنمه
.
.
.
آینده شغلی معدل در
ایران چیست؟
معدل ۱۹-۲۰= دکتر، مهندس، استاد
معدل ۱۹-۱۷= معلم
معدل ۱۷-۱۴= کارمند
معدل۱۴-۱۲= مدیرعامل
مردود= میلیاردر
.

برای دیدن بقیه این اسمس و جوک به ادامه مطلب بروید...



ادامه مطلب ...

|”"”"”"”"”"|_:!”"-.,

 

“@@”"”"”" “”@”"

ده تن آجر فدای زیر بنای وجودت

.

.

.

۰ ۰

ـــــ[]ــ!=[]

_\\ @@ /\

فلجتیم رفیق
.
.

.

Vaghti

delam barat

tang mishe

()*() cheshamo

(-.-) mibandamo

(“)(“) fekr mikonam ke

To

()*())(()

( ‘.’ )’.’ )

(“)(“)’)(“)

hamishe

pishami

.

 

.

.

\\// _*_
( ‘;’)(‘;’ )
/|.|\ /[]\
| | / \

In akseto to park gereftam ke ba YARU budi!
Age sms nadi pakhshesh mikonam

.

.

.

|——-l-l

| ‘.o

| /l\

| JL

Dard doorito natoonestam tahamol konam khodamo dar zadam

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

\\\ ////
<( @ @ )>
–o0O———00o–
-
-
-
-
-
Delam barat tang shode bud.Kelid nadashtam Az divar umadam bala bebinamet

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

()
<،،>
_//_

chiye
.
.

delam mikhad hinja vaystam.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

/) /)
@@ \_____/
/ /\ ____\
¤¤ | | | |
^^ ^^
dosti ma tamam shod akseto pas begir

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

(‘, ‘)
<( )>
J L
120kg
(‘, ‘)
<( )>
J L
60kg
(‘,’)
<) (>
JL
30 kg
negah kon man az doreye to chi shodam

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

*;%*;*
*;%*;%*;*
)i(
( )
Tamame golhaye in goldon taghdime mehraboniat

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

*.*;’.*”*,*.L*;’.

*,*.* ” O *”*,*.*;

*”*,*.*;’*”*,V*.*;’

*,*.*E;’.*”**”*

ببین برات LOVE ترکوندم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آهای

__۰\

|

JL

میدونی چقدر دوست دارم

O

<>

JL

اینقد

________O________

|

JL

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

^^
oO
@
.(-).

مگه بهت نگفتم دیگه عکستو به این و اون نده

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

() ()
( Ö )
(( ))
موش

,,,,_
o(. .)o
;(–);
میمون

<).”".(>
(oo)

خوک

و حتی

><((((;>
ماهی

دلشون برات تنگ شده و می خوان برگردی به باغ وحش

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

O

/\

JL

روتو اونور کن مگه نمیبینی شو..ت پام نیست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از ته

….. …..

.* ** *.

* . .*

.*” “*.

“*.*”

میگم…..!

دوست دااااااااااارم……….

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

۰ ۰

\|/\|/

\/\/

دستاتو سفت گرفتم که یهو گمت نکم آخه بی تو من تنهام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

()’ “‘ ‘()

( ‘ ; ‘ ) .,’@,

=(,,)=(“‘)===:’,@,’@

t_!_J ‘@;

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تایتانیک

ــــــــ||ــ

=”………….”—

___t/,_. …………. ,_

/ __________________

با همه مسافراش

فدات
.

.

.

\Ω/ Ω
¥ <|>
/\ / \ ©<– <
(1) (2) (3)

Miduni ina manish chie?
Yani:
1 = elahi
2 = man
3 = fadat sham

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

__/ΓΠ\_ _
‘-O—-O-’

ازتنهایی حوصلت سرنره باش بازی کن ولی خرابش نکن !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

O < — <
0//|0/ | /0
][ | ( ) ( )][
/ / / / /
تشیح جنازه منه!
بلاخره از دوریت مردم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

** /-/ * *
* /-/ * *
* * /-/ * *
شب شده، نردبون گذاشتم بری سر جات بخوابی ماه من.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

¤¤¤¤¤( )¤¤¤¤¤

این ساعت مچی من هست عقربه هاشو شکستم تانفهمم چندوقته ندیدمت.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

۹۰ daraje be chap becharkhoon bad bekhoon :

<3 <3
<3<3<3<3<3<3
<3 <3

<3<3<3<3<3<3
<3
<3

<3<3<3<3
<3 <3
<3 <3
<3<3<3<3

<3<3<3<3
<3
<3
<3
<3<3<3<3

<3<3<3<3<3<3
<3 <3 <3
<3 <3 <3

<3<3<3<3<3
<3
<3
<3<3<3<3<3

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

.-----------.
/ .----._/
/ / ___/'''''''/
'._______./ole

/""""". /""""/
/ "./ /
/ /". /
/___/ ".__/aze mani.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

("V") __/ΓΠ\_ _
'v' '-O----O

این قلب منه. اگر فکر می کنی به فکر تو نیست بزن با همین ماشین لهش کن.
...
...
...
هه هه هه! بنزین نداره!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

....................
.Oooo...oooO....
../ (....(__)......
.../_)...) \........
........(_\.........

ببخشین پابرهنه اومدم تو گوشیت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

/\
|
\O/
این میدونی کیه؟ خوب تویی دیگه از خوشی رسیدن اس ام اس من داری ملق میزنی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

_o _
<>
.\/
چیه؟ دلم خواسته الکی اینجا وایسم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

===========
I___ .-""-._ _ I
I___( '...' )___I
I_'=(,,)=(,,)='_I

کنار پنجره منتظر تو نشستم. اگه جواب ندی خودمو از طبقه همکف پرت می کنم پایین!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

. * ./۰۰\. *.
. * (‘_’) * .
* . ( : ) . *
. *( : )* .
ببین چه آدم برفی نازی درست کردم !
با این که خیلی دوستش دارم ، مال تو !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

('.')
((
))‎
((‎
))
کاری نداشتم، دارم کرم می ریزم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

!......
__!......
____!......
______!.......
کجا؟ کجا؟ این پله ها می رسه به پشت بوم
.
.
.
.
بچه نشی از دوری من بری خودکشی کنی!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

╗═══════════════╔
..(>''''''''''''<)...(>''''''''<)
...(=* : *=)... .(=' : '=)
=(,,,)==(,,)==(..)=(,,)=
♥....Nini ღ♥ღ Dadashi....♥
╝═══════════════╚

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

۰
| = \ __sms__
/\ \______|
0 0

Smse no va kohne shoma
ra kharidarim
( smssiiiiiiiiiiiiiye )

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

+"""+
TANHA

.+"""+.+"""+.
Toro

.+"""+.+"""+.
+ DUST
"+.
"+
.+"""+.+"""+.
+ DARAM +
"+. .+"
"+"
AZIZAM

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

___ /??\___
'—O------O—' >---> O

Nagi be yadam naboodi ! bebin too fekr to boodam mashin zad behem mordam…

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

o /

/[]

IL

اجازه

.

.

O

<[]>

IL

میتونم شما رو دوست داشته باشم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Be <@> man to <(((<

O<- – < Besham \O/

.

.

.

Gerefti chi shod?

Migam : be cheshme man to mahi fadat besham elahi.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

\(-_-)/
))
((
_/ \_

اس ام اس جدید نداشتم گفتم برات قر بدم شاد شی

.

.

.

۰ ۰
\|/\|/
\/\/

دستاتو سفت گرفتم که یهو گمت نکم آخه بی تو من تنهام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

O,,
I”

L

….,O
L”

O

I

L

,…./”””;|O

تعجب نکن دارم نماز شکر میخونم چون تورو دارم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

. To
.
.
@
@_ @
@___ @
@@@@@@ZIZAMI
@_______ @
@_________ @

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

1
.
2
.
3
تموم شد!

^^
((@@))
\ /
(**)

تو هم خوش عکسیا!!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

\@. . .
+ (
/@. . .
گوشیتو کج بگیر ، ببین از دوریت چی میکشم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

۱۰,۲۰,۳۰,۴۰,۵۰,۶۰,۷۰,۸۰,۹۰,۱۰۰
.

بیام ؟

.

کجا قایم شدی؟

.

آهان پیدات کردم

.+”"+ .+”"+.
+ injayi +
“+. .+”
“+ . +”

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

/) /)
@@ \_____/
/ /\ ____\
¤¤ | | | |
^^^^

تو گوشیت جاداری چند روزی خرمو ببندی؟؟!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

م♥

ی♥

ب♥

و♥

س♥

م♥

ت♥

ع:-*ز:-*ی:-*ز:-*م:-

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

~ ~ ~ ~ – ~ – . ~ ~

~ \O/ ~ . – ~ ~ ~

~ – ~ ~ . ~ ~ ~~

اینقدر از دوریت گریه کردم دارم تو اشکام غرق میشم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

* * * *

* *

* *

* * *

این قاصدکها رو فوت کردم تا بیان بهت بگن به یادتم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

~ ~ ~ ~ – ~ – . ~ ~

~ \O/ ~ . – ~ ~ ~

~ – ~ ~ . ~ ~ ~~

اینقدر از دوریت گریه کردم دارم تو اشکام غرق میشم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

fekr Kardi Roo Saram Ja Dari?
Boro Paiin

*

*

*

*

Jat Paiintar Az In Harfast

*

*

*

*

*

**.. ..**.

*. * .*
*. .*
* _ *

jat in jast!

 

 

همسرم با صدای بلندی گفت :

 تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟

 میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد.

 اشک در چشمهایش پر شده بود….

ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.

آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.

گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم،

 چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟

فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد

 و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:

باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق،

 همه شو می خوردم. ولی شما باید…. آوا مکث کرد.

بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم،

 هرچی خواستم بهم میدی؟

دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم،

 قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم.

ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم،

 نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی.
بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟

نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.

و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.

در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه

 رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن
عصبانی بودم.

وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد.

انتظار در چشمانش موج میزد.

همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت،

 من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه.

تقاضای او همین بود.

همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه.

 یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه.

 نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت،

 فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه.
گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟

 ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم.
خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟

سعی کردم از او خواهش کنم.

آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟

آوا اشک می ریخت.

 و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی.

 حالا می خوای بزنی زیر قولت؟

حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش.

مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟

آوا، آرزوی تو برآورده میشه.

آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و

 چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود .

صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر

 من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود.

 آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد.

 من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم.

در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد

و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام.

چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی

 آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه.

خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه

 خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا
فوق العاده ست. و در ادامه گفت،

پسری که داره با دختر شما میره پسر منه.
اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای

 هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته

 هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض

 جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده.
نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید

 هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن
مسخره ش کنن .

آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله

 اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم
نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه .

آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند

 هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین.

سر جام خشک شده بودم. و…

 شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من،

 تو به من درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟

خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی

 نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن.

آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو

 بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن.

!!! اره دادا اگه نمیدونی بدون!!!

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 21:20 :: نويسنده : ارمان دولتی

در زمانهای قدیم وقتی هنوز پای انسان ها به خلقت نرسیده بود
خوبی ها وبدهی ها در همه جا شناور بودند،آنها از بیکاری خسته

 و کسل شده بودندروزی همه فضایل وتباهی ها دور هم حمع

 شدند خسته تر و کسل تر از همیشه ناگهان ذکاوت ایستاد

 و گفت : بیایید یک بازی بکنیم مثلا قایم باشک همه از این

 پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا فریاد زد من چشم

 می گذارم من چشم می گذارم.و از آنجایی که هیچ کس

 نمی خواست به دنبال دیوانگی بگردد همه قبول کردند

 او چشم بگذارد و به دنبالِ آنها بگردد
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست

و شروع کرد به شمردن..یک..دو..سه
همه رفتند تا همه جایی پنهان شوند
!
لطافت خود را به شاخِ ماه آویزان کرد
.
خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد

اصالت در میانِ ابرها مخفی گشت.
هوس به مرکزِ زمین رفت
.
طمع داخلِ کیسه ای که خودش دوخته بود مخفی شد
.
و دیوانگی مشغولِ شمردن بود،هفتاد و نه...هشتاد..

هشتاد ویک همه پنهان شده بودند به جز عشق که

همواره مردد بود و نمی توانست تصمیم بگیرد.و جای

تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردنِ

 عشق مشکل است. در همین حال دیوانگی به پایانِ

 شمارش میرسید.


نودوپنج..نودوشش..نودوهفت.هنگامی که دیوانگی به

صد رسید عشق پرید و در بینِ یک بوته گلِ رز پنهان شد

.دیوانگی فریاد زد دارم میام.و اولین کسی را که پیدا کرد

 تنبلی بود،زیرا تنبلی،تنبلی اش آمده بود جایی پنهان

 شود و لطافت را یافت که به شاخِ ماه آویزان بود.
دروغ تهِ دریاچه،هوس در مرکزِ زمین ،یکی یکی همه

 را پیدا کرد به جز عشق.او از یافتنِ

عشق،ناامید شده بود.
حسادت در گوشهایش زمزمه کرد،تو فقط باید

 عشق را پیدا کنی و او پشتِ بوته گل رز است.
دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از دزخت کند و

با شدت و هیجانِ زیاد آن را در بوته گلِ رز فرو کرد

و دوباره و دوباره تا با صدایِ ناله ای متوقف شد.

عشق از پشتِ بوته بیرون آمد با دستهایش صورت

 خود را پوشانده بود و از میانِ انگشتانش قطراتِ

خون بیرون می زد.شاخه ها به چشمانِ عشق

 فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند.

او کور شده بود.
دیوانگی گفت:"من چه کردم من چه کردم،چگونه

می توانم تو را درمان کنم.عشق پاسخ داد:
"
تو نمی توانی مرا درمان کنی اما اگر می خواهی

 کاری بکنی،راهنمایِ من شو."
و اینگونه است که از آن روز به بعد عشق

 کور است و دیوانگی همواره در کنارِ اوست

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : ارمان دولتی

بی ” تــو “ کنار این خاطره ها نشستن دل می خواهد…
که من ندارم….باور کن !

 
اینقدر…ورق های زندگیم را…
بهم نریز…!
حکم…همان دل است…

*

عاشق تر از همه ما موش کوری است که زیبایی جفتش را چشم بسته باور دارد

*
در بند خویش بودن
معنای عشق نیست
چونان که زنده بودن
معنای زندگی

*

بگذار مرز تنهایی را رد کنم …
ببین…گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد..

*

من که می دانم…
به کودکی هم اگر برگردم…
تو همان شیشه ی شیر گمشده ام میشوی…

*

مرا ببوس
نه یک بار که هـــــزار بار …
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد
که روسیاه شوند
آنها که بر سر جدایی مان
شرط بسته اند …!

*

عشق آن نیست که به هم خیره شویم عشق آن است که هر دو به یک سو بنگریم

*

_آنتونی ولسنت اگزوپری ـ شیفتگی یعنی محو چشمان کسی شوی اما ندانی چشمهای او چه رنگی هستند!

*

_آلفونس دو لامارتین شاعر فرانسوی_

اندکی تاب بیار،

تا تو را رسم کنم!

تا تو را نه …

بودن پیش تو را وصف کنم …

*

دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست..
اگر برف بیاید هست..
اگر برف نیاید نیست..
مثل دنیای مــن..
اگر تــو باشی هستم..
اگر نباشی …..!

*

بگذار مرز تنهایی را رد کنم …
ببین…گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد..

*

بی ” تــو “کنار ِ این خاطره ها نشستن دل می خواهد…
که من ندارم….باور کن !

*

زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد ، پس با تمام سکوتم دوستت دارم . . .

*

من تو را هنوز مثل تمام شدن مشق شبم دوست دارم

*

زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند
و باز هم دوستم دارد….

*

دلم بی لبت نای ماندن ندارد / لبم بی دلت جای خواندن ندارد / بی لب و بی دل ، توان بود ولی / سرم بی تبت پای ماندن ندارد

*

کسی چه میداند که امروز چند بار فرو ریختم ، از دیدن کسی که تنها لباسش شبیه تو بود

*

تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم
شاید به جرم عشق ما متهم باشیم
باز در حضور تو آشفته خویشم
در سفره عشقت درویش درویشم. . .

*

میشه پروانه بود و به هر گلی نشست
اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست . . .

*

ب و هوای دلم آنقدر بارانیست
که رخت های دلتنگی ام را
مجالی برای خشک شدن نیست
اینگونه است که دلم برایت همیشه تنگ است .

*

گر چه عاشقی پر شور بودیم / به خود نزدیک و از هم دور بودیم
شب و روز از جدایی می‌سرودیم / من و تو وصله‌ای ناجور بودیم . . .

*

مبادا مثل برگی زرد باشیم / رفیق مردم بی درد باشیم
مزن بر
عاشقان از پشت خنجر / بیا ای دل همیشه مرد باشیم . . .

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:55 :: نويسنده : ارمان دولتی

کاش روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــــن..... مثل ِ "دوست داشتن های" تو کوتاه می شد . کاش............

------------------------------------------------------------

زیر باران گریه می کردم آرام و بیصدا تو چتر را بالای سرم گرفتی اما همچنان گونه های من خیس از گریه ماند ...!
و تو هرگز نفهمیدی که چتر باید بالای دلم باشد نه روی سرم ...

------------------------------------------------------------

انگشتت فقط جای یک حلقه دارد ، دلت را ، دست به دست می کنی برای چه ...

------------------------------------------------------------

بـغــض هایتـــ را بـــرای خــودتـــ نگــهـ دار .گــاهــیــ سبکـــ نشـوی ، سـنـگـیـن تــری...

------------------------------------------------------------

خـــــدایا میـــوه ی کــــدام درخـتـتــــــ را گــــاز بــــزنم کـــه از زمیـــن رانــده شـــوم؟

------------------------------------------------------------

مــــرا از بـنــد آویــــزان کـنـیــد !
ســــر و تـــه ....!
شــایـد فـکــــرش از ســرم بـیـفـتـــد ... !!!

------------------------------------------------------------

دور از نفس هایت... دق میکنم..! برایم بادکنکی باد کن.

------------------------------------------------------------

زمان ، ساز سفر میزند...
بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم که همه ما خاطره ایم...

------------------------------------------------------------

چه خوش خیال بودم...
که همیشه فکر میکردم درقلب تو محکومم به حبس ابد..!!
یکباره جا خوردم...
وقتى زندانبان بر سرم فریاد زد...
(هى تو)...!
آزادى...!
وصداى گام هاى غریبه اى که به سلول من می آمد...!

------------------------------------------------------------

سفری باید کرد تا به عمق دل یک پیچک تنها که چرا ، این چنین سخت به خود می پیچد ، شاید از راز درونش بشود کشفی کرد، شاید اوهم دلتنگ است؛
شاید...

------------------------------------------------------------

یکی بود یکی نبود هرکی بود غریبه بود از دلم خبر نداشت که تو رو از دلم ربود هرکی بود هرچی که داشت قد من عاشق نبود واسه چشمای سیات بخدا لایغ نبود..... (محسن یگانه)

------------------------------------------------------------

نرنجم که با دیگری خو کنی تو با ما چه کردی که با او کنی؟؟!!

 

------------------------------------------------------------

من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آه نگ است بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است

------------------------------------------------------------

بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام ، این کلمه است......خوبم

------------------------------------------------------------

یادت هست که (جناق) میشکستیم و میگفتیم ، 
یادم تو را فراموش!!!
 ولی امروز تمام (استخوان هایم)!
 شکسته باز هم تو را فراموش نکردم!
 همین...!

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:54 :: نويسنده : ارمان دولتی

مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد

روح زندگی را برای خویش نگه می دارد . . .

.

.

.

پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می ده!

کاش همه انسانها مثل پاییز باشن تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن

.

.

.

باز پاییز است اندکی از مهر پیداست ؛

حتا در این دوران بی مهری , باز هم پاییز زیباست . . .

.

.

.

برگ سبز درخت، “معرفت کردگار”

و برگ زرد درخت، “معرفت روزگار” است . . .

.

.

.

امیدوارم با آمدن پاییز هر یک برگ که میافته یک دونه از غمهای دلت کم بشه

و دیگه هیچوقت ناراحت نباشی . . .

.

.

.

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان

بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان . . .

.

.

.

باغبان خویش باش، در چهار فصل زندگی انسان، پاییز کمین کرده است . . .

.

.

.

هرگز مغرور نشو

برگ وقتی می ریزه که فکر می کنه طلاست !

.

.

.

کسی که رنگ پریدگی پاییز را دراک کرده باشد ، به نیرنگ گلهای رنگ رنگ دل نخواهد سپرد . . .

.

.

.

مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد ، روح زندگی را برای خویش نگه می دارد . . .

.

.

.

در خراب ِ غفلت آبادیم ما

در خزان زندگی، شادیم ما

از بهاران، غافلیم و دلخوشیم

همچنان بی حاصلیم و دلخوشیم

.

.

.

وقتی میرفتی بهار بود ..تابستون نیومدی ..پاییز شد …

پاییز که نیومدی پاییز ماند ..زمستان که نیای ..باز پاییز میماند

تروخدا فصل ها رو به هم نریز و زودتر بیا !

.

.

.

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم

اینجا شده پاییز ، آنجا را نمی دانم

اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم . . .

.

.

.

میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی

فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم . . .

.

.

.

زرد است که لبریز حقایق شده است / تلخ است که با درد موافق شده است

شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی / پاییز بهاری است که عاشق شده است . . .

.

.

.

برای من که دلم چون غروب پاییز است / صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است . . .

.

.

.

این هوا ، هوای دلگیریست ، فصل قلبم پاییزیست!

آسمان قلبم ابری است ، دلم گرفته ، این چه دردیست ؟

.

.

.

زندگی چیدن سیبی است که باید چید و رفت

زندگی تکرار پاییز است باید دید و رفت . . .

.

.

.

بیا ای همنشین سرد پاییز / به آواهای شب هایم درآمیز

بیا ای رنگ مهتاب بلورین / تو شعری تازه در من برانگیز . . .

.

.

.

در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند . . .

.

.

.

پاییز غریب و بی رحم ، اون همه برگ مگه کم بود ؟

گل من رو چرا چیدی ، گل من دنیای من بود

.

.

.

تو آن فرشته ای که وقتی در فصل پاییز راه می روی

برگ درختان انتظارمی کشند زود تر از دیگری پاهایت را بوسه بزنند . . .

.

.

.

غمگین تر از پاییز ، زمستونه که بهار ندیده ، اما غمگین تر از او منم که تو را ندیدم . . .

.

.

.

آنان که پاییز را دوست ندارند نمیدونند که پاییز همون بهاریست که عاشق شده

پاییزتیم !

.

.

.

پاییز می آید ، زمانی که خاطرات شیرین گذشته ی خودم را با تو به یاد می آورم

پاییز همچون بهار دل انگیز می شود ، بیا و اینک مرا با خود به آن سوی دریاها ببر

شاید دگر برای پیوستن فرصتی نباشد

.

.

.

به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی

گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .

.

.

.

کاش زندگی در برگ درخت جاری بود

آنگاه تا بهار بود می خندیدیم و بعد به امید پاییز می نشستیم . . .

.

.

.

نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون

ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست . . .

.

.

.

مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد ، حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد . . .

.

.

.

زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت

یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم

بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون

میون نامهربونی تا بخوای برات میمیرم

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:53 :: نويسنده : ارمان دولتی

گونه هایت را برای دست هایم می خواهم
پیشانی ات را برای لب هایم
خودت را برای زندگی ام
می بینی ؟
برای خودم هیچ نمی خواهم ؟!

.
.
اس ام اس احساسی و دلنوشته های عاشقانه

خیال تو می ارزد به داشتنِ همه !
.
.
عشق یعنی آنجا که دهانها جسارت گفتن ندارند قلب ها می زنند زیر آواز !
.
.
تسبیحی بافته ام
نه از سنگ
نه از چوب
نه از مروارید
بلور اشکهایم را به نخ کشیده ام تا برای شادمانیت دعا کنم !
.
.
اتفاقِ عشق بینِ من و توست ، نگران نباش ! هیچ اتفاقی اتفاقی نیست …
.
.
گفتم برایت میمیرم
تو خندیدی ولی من ، از همان روز تا کنون دیگر برای خودم زندگی نکردم …

.
.
وقتی سردم میشود کافیست حریر نازک خیالت را دور تا دور خودم بپیچم ؛ تا ابد گرم گرمم …
.
.
من از چشمان “تو” چیزی نمی خواهم به جز گاهی نگاهی …
.
.
پیش از تو همه را با معیارهایم می سنجیدم !
بعد از تو همه را با تو می سنجم حتی معیارهایم را …
.
.
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ !
.
.
تو برایم چون منشوری … در سفیدی خیالم بیا و خیالم را تجزیه کن ؛ رنگین کمان نگاهت خواهم شد !
.
.
چه با قاطعیت حکم میدهی که “حواست رو جمع کن” و من میمانم که چطور جمعش کنم وقتی تمامش پیش توست !
.
.
دلم میخواد فریاد بزنم بگم : من مترسک خاطرات تو نیستم ، درست مثل دیوانه ای که اصرار دارد بگوید : من دیوانه نیستم !
راستی ! گفته بودم ؟ “من دیوانه نیستم”
.
.
آغوش گرمم باش ؛ بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم !
.
.
مرا حبس کن در آغوشت ؛ من برای حصار بازوان تو مجرم ترین زندانی ام !
.
.
بی خیالت که میشوم ، در کوچه های علی چپ دنبال دلم می گردم !
.
.
گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند ، سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد !
.
.
با فنجانی قهوه هم میتوان مست شد اگر کسی که باید باشد باشد !
.
.
ﮐﺎﺵ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎﺭﻭ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﻤﺘﻮ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﻦ !
فرستنده : دلارام
.
.
خواستم هرچه را که بوی تو میداد بسوزانم ؛ جانم آتش گرفت !
.
.
می ترسم کسی نه خودت را ، که دوست داشتنت را از من بگیرد !
.
.
مهم نیست چقدر طول بکشد ، مهم این است که عشق واقعی همیشه ارزش انتظار را دارد !
.
.
عشق مثل پرواز است ، بالا رفتنش جسارت می خواهد ، بالا ماندنش لیاقت !
.
.
قندان خانه را پُر کردم از حرفهایت
تو که می دانی من چای را تلخ دوست ندارم
هوس فنجانی دیگر کرده ام ؛ کمی بیشتر بمان !
.
.
در خواب هم راحتم نمی گذاری ، بی خبر می آیی ، صدایم می کنی … تا چشم باز میکنم ، باز نیستی !
.
.
دستم را بگیر و مرا به دور دست هایی ببر که در دسترس هیچ دستی نباشم …
فرستنده : آتنا
.
.
من و تو یه عکس ۲نفره به این دنیا بدهکاریم !

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : ارمان دولتی

تو یک آدم ، مهربون، با کلاس، با پرستیژ، مرتب، فهمیده، با شعور، جذاب، خوش تیپ، خوشگل، خوش زبون، خوش قیافه، با مرامو با فرهنگی مثل من دیده بودی؟

++++++++

میدونی "نبات"کیلویی چنده ؟ نمیدونی ؟ "نقل " چی ؟ اونم نمی دونی ؟اشکال نداره ،از قدیم گفتن: خر چه داند قیمت نقل و نبات

++++++++

اوه چه بویی میاد!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

نه همون بالا بود اینجا نمیاد

++++++++

غضنفر رستوران می زنه

واسه تبلیغ جلو درش می نویسه

 هزار تومن بده مثل خر بخور

++++++++

یارو خیلی گشنه ش بود از پشت شیشه رستوران نگاه میکنه

میبینه یکی داره کباب میخوره!

با انگشت میزنه به شیشه !

یارو میگه :چته ؟

میگه :پیازهم بخور

++++++++

محققان ایرانی بر این باورند که 132495749 ایرانی مبتلا به تنبلی هستند، چون حتی این شماره رو کامل نمی خونن.!

++++++++

از حیرونیه نگاهت ،از تپش قلبت ، از هیاهوی درونت و از قر کمرت

معلومه که . . . . . . . . نیاز به دبلیوسی داری

++++++++

الهی من خورشید بشم تو ماه.......

که تا قیامت ریختتو نبینم

++++++++

سلام سلامتی میاره سلامتی نشاط میاره،نشاط شادی میاره،شادی زندگی میاره،زندگی زن میاره،زن بچه میاره،بچه دردسر میاره،دردسر بدبختی میاره...

اصلا سلام سلام نکنی سنگین تری!

پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 99
بازدید هفته : 116
بازدید ماه : 112
بازدید کل : 65912
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1



Alternative content