فقط اسمس اسمس و داستان و دانستنی و جوک و... آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ نويسندگان جمعه 24 خرداد 1392برچسب:اسمس التماس دعا,اسمس دلتنگی,اسمس تنهایی,اسمس حکیمانه, اسمس سرکاری,اسمس به یاد هم بودن, :: 14:56 :: نويسنده : ارمان دولتی
پشت این چشم ها … در آغوشـم کــه می گـیــری … وقتی تو نیستی … … گاهی دلم میخواهد از خیالــــم تو را بیرون بکشم … جمعه ها … هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی توست… … یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن …
جمعه 24 خرداد 1392برچسب: اس ام اس خیانت, اس ام اس عاشقانه, اس ام اس بی معرفتی, اسمس جذاب, اس ام اس ضد حال,, :: 14:36 :: نويسنده : ارمان دولتی
خب دیگه آخرای امتحاناته، این مطلب رو گذاشتم یه کم روحیتون عوض شه … اگه دوستام میتونستن ۵ثانیه بعد از اینکه گوشی رو قطع میکنم رو بشنون، … برای دیدن بقیه این اسمس و جوک به ادامه مطلب بروید... ادامه مطلب ... جمعه 24 خرداد 1392برچسب:اس ام اس خیانت, اس ام اس عاشقانه, اس ام اس بی معرفتی, اسمس جذاب, اس ام اس ضد حال,, :: 14:6 :: نويسنده : ارمان دولتی
|”"”"”"”"”"|_:!”"-.,
“@@”"”"”" “”@”" ده تن آجر فدای زیر بنای وجودت . . . ۰ ۰ ـــــ[]ــ!=[] _\\ @@ /\ فلجتیم رفیق . Vaghti delam barat tang mishe ()*() cheshamo (-.-) mibandamo (“)(“) fekr mikonam ke To ()*())(() ( ‘.’ )’.’ ) (“)(“)’)(“) hamishe pishami .
. . \\// _*_ In akseto to park gereftam ke ba YARU budi! . . . |——-l-l | ‘.o | /l\ | JL Dard doorito natoonestam tahamol konam khodamo dar zadam * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * \\\ //// * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * () chiye delam mikhad hinja vaystam. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * /) /) * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * (‘, ‘) * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *;%*;* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *.*;’.*”*,*.L*;’. *,*.* ” O *”*,*.*; *”*,*.*;’*”*,V*.*;’ *,*.*E;’.*”**”* ببین برات LOVE ترکوندم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آهای __۰\ | JL میدونی چقدر دوست دارم O <> JL اینقد ________O________ | JL * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ^^ مگه بهت نگفتم دیگه عکستو به این و اون نده * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * () () ,,,,_ <).”".(> خوک و حتی ><((((;> دلشون برات تنگ شده و می خوان برگردی به باغ وحش * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * O /\ JL روتو اونور کن مگه نمیبینی شو..ت پام نیست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * از ته ….. ….. .* ** *. * . .* .*” “*. “*.*” میگم…..! دوست دااااااااااارم………. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ۰ ۰ \|/\|/ \/\/ دستاتو سفت گرفتم که یهو گمت نکم آخه بی تو من تنهام * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ()’ “‘ ‘() ( ‘ ; ‘ ) .,’@, =(,,)=(“‘)===:’,@,’@ t_!_J ‘@; * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تایتانیک ــــــــ||ــ =”………….”— ___t/,_. …………. ,_ / __________________ با همه مسافراش فدات . . \Ω/ Ω Miduni ina manish chie? * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * __/ΓΠ\_ _ ازتنهایی حوصلت سرنره باش بازی کن ولی خرابش نکن !! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * O < — < * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** /-/ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ¤¤¤¤¤( )¤¤¤¤¤ این ساعت مچی من هست عقربه هاشو شکستم تانفهمم چندوقته ندیدمت. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ۹۰ daraje be chap becharkhoon bad bekhoon : <3 <3 <3<3<3<3<3<3 <3<3<3<3 <3<3<3<3 <3<3<3<3<3<3 <3<3<3<3<3 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * .-----------. /""""". /""""/ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ("V") __/ΓΠ\_ _ این قلب منه. اگر فکر می کنی به فکر تو نیست بزن با همین ماشین لهش کن. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * .................... ببخشین پابرهنه اومدم تو گوشیت * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * /\ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * _o _ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * =========== کنار پنجره منتظر تو نشستم. اگه جواب ندی خودمو از طبقه همکف پرت می کنم پایین! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * . * ./۰۰\. *. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ('.') * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * !...... * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ╗═══════════════╔ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ۰ Smse no va kohne shoma * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * +"""+ .+"""+.+"""+. .+"""+.+"""+. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ___ /??\___ Nagi be yadam naboodi ! bebin too fekr to boodam mashin zad behem mordam… * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * o / /[] IL اجازه . . O <[]> IL میتونم شما رو دوست داشته باشم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * Be <@> man to <(((< O<- – < Besham \O/ . . . Gerefti chi shod? Migam : be cheshme man to mahi fadat besham elahi. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * \(-_-)/ اس ام اس جدید نداشتم گفتم برات قر بدم شاد شی . . . ۰ ۰ دستاتو سفت گرفتم که یهو گمت نکم آخه بی تو من تنهام * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * O,, L ….,O O I L ,…./”””;|O تعجب نکن دارم نماز شکر میخونم چون تورو دارم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * . To * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 1 ^^ تو هم خوش عکسیا!!!! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * \@. . . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ۱۰,۲۰,۳۰,۴۰,۵۰,۶۰,۷۰,۸۰,۹۰,۱۰۰ بیام ؟ . کجا قایم شدی؟ . آهان پیدات کردم .+”"+ .+”"+. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * /) /) تو گوشیت جاداری چند روزی خرمو ببندی؟؟!! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * م♥ ی♥ ب♥ و♥ س♥ م♥ ت♥ ع:-*ز:-*ی:-*ز:-*م:- * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ~ ~ ~ ~ – ~ – . ~ ~ ~ \O/ ~ . – ~ ~ ~ ~ – ~ ~ . ~ ~ ~~ اینقدر از دوریت گریه کردم دارم تو اشکام غرق میشم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * این قاصدکها رو فوت کردم تا بیان بهت بگن به یادتم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ~ ~ ~ ~ – ~ – . ~ ~ ~ \O/ ~ . – ~ ~ ~ ~ – ~ ~ . ~ ~ ~~ اینقدر از دوریت گریه کردم دارم تو اشکام غرق میشم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * fekr Kardi Roo Saram Ja Dari? * * * * Jat Paiintar Az In Harfast * * * * * **.. ..**. *. * .* jat in jast!
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:جدید تری داستان ها, عاشقانه ترین داستان ها,, :: 21:22 :: نويسنده : ارمان دولتی
همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود…. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود. گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید…. آوا مکث کرد. بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟ دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم. ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی. نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام. و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد. در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد. همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه. تقاضای او همین بود. همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه. ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم. سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟ آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت؟ حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش. مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟ آوا، آرزوی تو برآورده میشه. آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود . صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم. در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام. چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه. خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا پسری که داره با دختر شما میره پسر منه. هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده. هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین. سر جام خشک شده بودم. و… شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو به من درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟ خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن. !!! اره دادا اگه نمیدونی بدون!!! پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 21:20 :: نويسنده : ارمان دولتی
در زمانهای قدیم وقتی هنوز پای انسان ها به خلقت نرسیده بود و کسل شده بودندروزی همه فضایل وتباهی ها دور هم حمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت : بیایید یک بازی بکنیم مثلا قایم باشک همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم.و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی بگردد همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبالِ آنها بگردد و شروع کرد به شمردن..یک..دو..سه هشتاد ویک همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمی توانست تصمیم بگیرد.و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردنِ عشق مشکل است. در همین حال دیوانگی به پایانِ شمارش میرسید.
صد رسید عشق پرید و در بینِ یک بوته گلِ رز پنهان شد .دیوانگی فریاد زد دارم میام.و اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود،زیرا تنبلی،تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخِ ماه آویزان بود. را پیدا کرد به جز عشق.او از یافتنِ عشق،ناامید شده بود. عشق را پیدا کنی و او پشتِ بوته گل رز است. با شدت و هیجانِ زیاد آن را در بوته گلِ رز فرو کرد و دوباره و دوباره تا با صدایِ ناله ای متوقف شد. عشق از پشتِ بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و از میانِ انگشتانش قطراتِ خون بیرون می زد.شاخه ها به چشمانِ عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند. او کور شده بود. می توانم تو را درمان کنم.عشق پاسخ داد: کاری بکنی،راهنمایِ من شو." پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : ارمان دولتی
بی ” تــو “ کنار این خاطره ها نشستن دل می خواهد…
که من ندارم….باور کن ! اینقدر…ورق های زندگیم را…
بهم نریز…! حکم…همان دل است… * عاشق تر از همه ما موش کوری است که زیبایی جفتش را چشم بسته باور دارد * در بند خویش بودن معنای عشق نیست چونان که زنده بودن معنای زندگی * بگذار مرز تنهایی را رد کنم … ببین…گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد.. * من که می دانم… به کودکی هم اگر برگردم… تو همان شیشه ی شیر گمشده ام میشوی… * مرا ببوس نه یک بار که هـــــزار بار … بگذار آوازه ی عشق بازیمان چنان در شهر بپیچد که روسیاه شوند آنها که بر سر جدایی مان شرط بسته اند …! * عشق آن نیست که به هم خیره شویم عشق آن است که هر دو به یک سو بنگریم * _آنتونی ولسنت اگزوپری ـ شیفتگی یعنی محو چشمان کسی شوی اما ندانی چشمهای او چه رنگی هستند! * _آلفونس دو لامارتین شاعر فرانسوی_ اندکی تاب بیار، تا تو را رسم کنم! تا تو را نه … بودن پیش تو را وصف کنم … * دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست.. اگر برف بیاید هست.. اگر برف نیاید نیست.. مثل دنیای مــن.. اگر تــو باشی هستم.. اگر نباشی …..! * بگذار مرز تنهایی را رد کنم … ببین…گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد.. * بی ” تــو “کنار ِ این خاطره ها نشستن دل می خواهد… که من ندارم….باور کن ! * زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد ، پس با تمام سکوتم دوستت دارم . . . * من تو را هنوز مثل تمام شدن مشق شبم دوست دارم * زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند و باز هم دوستم دارد…. * دلم بی لبت نای ماندن ندارد / لبم بی دلت جای خواندن ندارد / بی لب و بی دل ، توان بود ولی / سرم بی تبت پای ماندن ندارد * کسی چه میداند که امروز چند بار فرو ریختم ، از دیدن کسی که تنها لباسش شبیه تو بود * تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم شاید به جرم عشق ما متهم باشیم باز در حضور تو آشفته خویشم در سفره عشقت درویش درویشم. . . * میشه پروانه بود و به هر گلی نشست اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست . . . * ب و هوای دلم آنقدر بارانیست که رخت های دلتنگی ام را مجالی برای خشک شدن نیست اینگونه است که دلم برایت همیشه تنگ است . * گر چه عاشقی پر شور بودیم / به خود نزدیک و از هم دور بودیم شب و روز از جدایی میسرودیم / من و تو وصلهای ناجور بودیم . . . * مبادا مثل برگی زرد باشیم / رفیق مردم بی درد باشیم مزن بر عاشقان از پشت خنجر / بیا ای دل همیشه مرد باشیم . . . پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:55 :: نويسنده : ارمان دولتی
کاش روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــــن..... مثل ِ "دوست داشتن های" تو کوتاه می شد . کاش............ ------------------------------------------------------------ زیر باران گریه می کردم آرام و بیصدا تو چتر را بالای سرم گرفتی اما همچنان گونه های من خیس از گریه ماند ...! ------------------------------------------------------------ انگشتت فقط جای یک حلقه دارد ، دلت را ، دست به دست می کنی برای چه ... ------------------------------------------------------------ بـغــض هایتـــ را بـــرای خــودتـــ نگــهـ دار .گــاهــیــ سبکـــ نشـوی ، سـنـگـیـن تــری... ------------------------------------------------------------ خـــــدایا میـــوه ی کــــدام درخـتـتــــــ را گــــاز بــــزنم کـــه از زمیـــن رانــده شـــوم؟ ------------------------------------------------------------ مــــرا از بـنــد آویــــزان کـنـیــد ! ------------------------------------------------------------ دور از نفس هایت... دق میکنم..! برایم بادکنکی باد کن. ------------------------------------------------------------ زمان ، ساز سفر میزند... ------------------------------------------------------------ چه خوش خیال بودم... ------------------------------------------------------------ سفری باید کرد تا به عمق دل یک پیچک تنها که چرا ، این چنین سخت به خود می پیچد ، شاید از راز درونش بشود کشفی کرد، شاید اوهم دلتنگ است؛ ------------------------------------------------------------ یکی بود یکی نبود هرکی بود غریبه بود از دلم خبر نداشت که تو رو از دلم ربود هرکی بود هرچی که داشت قد من عاشق نبود واسه چشمای سیات بخدا لایغ نبود..... (محسن یگانه) ------------------------------------------------------------ نرنجم که با دیگری خو کنی تو با ما چه کردی که با او کنی؟؟!!
------------------------------------------------------------ من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آه نگ است بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ------------------------------------------------------------ بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام ، این کلمه است......خوبم ------------------------------------------------------------ یادت هست که (جناق) میشکستیم و میگفتیم ،
یادم تو را فراموش!!!
ولی امروز تمام (استخوان هایم)!
شکسته باز هم تو را فراموش نکردم!
همین...!
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:54 :: نويسنده : ارمان دولتی
مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد روح زندگی را برای خویش نگه می دارد . . . . . . پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می ده! کاش همه انسانها مثل پاییز باشن تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن . . . باز پاییز است اندکی از مهر پیداست ؛ حتا در این دوران بی مهری , باز هم پاییز زیباست . . . . . . برگ سبز درخت، “معرفت کردگار” و برگ زرد درخت، “معرفت روزگار” است . . . . . . امیدوارم با آمدن پاییز هر یک برگ که میافته یک دونه از غمهای دلت کم بشه و دیگه هیچوقت ناراحت نباشی . . . . . . ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان . . . . . . باغبان خویش باش، در چهار فصل زندگی انسان، پاییز کمین کرده است . . . . . . هرگز مغرور نشو برگ وقتی می ریزه که فکر می کنه طلاست ! . . . کسی که رنگ پریدگی پاییز را دراک کرده باشد ، به نیرنگ گلهای رنگ رنگ دل نخواهد سپرد . . . . . . مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد ، روح زندگی را برای خویش نگه می دارد . . . . . . در خراب ِ غفلت آبادیم ما در خزان زندگی، شادیم ما از بهاران، غافلیم و دلخوشیم همچنان بی حاصلیم و دلخوشیم . . . وقتی میرفتی بهار بود ..تابستون نیومدی ..پاییز شد … پاییز که نیومدی پاییز ماند ..زمستان که نیای ..باز پاییز میماند تروخدا فصل ها رو به هم نریز و زودتر بیا ! . . . اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم اینجا شده پاییز ، آنجا را نمی دانم اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم . . . . . . میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم . . . . . . زرد است که لبریز حقایق شده است / تلخ است که با درد موافق شده است شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی / پاییز بهاری است که عاشق شده است . . . . . . برای من که دلم چون غروب پاییز است / صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است . . . . . . این هوا ، هوای دلگیریست ، فصل قلبم پاییزیست! آسمان قلبم ابری است ، دلم گرفته ، این چه دردیست ؟ . . . زندگی چیدن سیبی است که باید چید و رفت زندگی تکرار پاییز است باید دید و رفت . . . . . . بیا ای همنشین سرد پاییز / به آواهای شب هایم درآمیز بیا ای رنگ مهتاب بلورین / تو شعری تازه در من برانگیز . . . . . . در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند . . . . . . پاییز غریب و بی رحم ، اون همه برگ مگه کم بود ؟ گل من رو چرا چیدی ، گل من دنیای من بود . . . تو آن فرشته ای که وقتی در فصل پاییز راه می روی برگ درختان انتظارمی کشند زود تر از دیگری پاهایت را بوسه بزنند . . . . . . غمگین تر از پاییز ، زمستونه که بهار ندیده ، اما غمگین تر از او منم که تو را ندیدم . . . . . . آنان که پاییز را دوست ندارند نمیدونند که پاییز همون بهاریست که عاشق شده پاییزتیم ! . . . پاییز می آید ، زمانی که خاطرات شیرین گذشته ی خودم را با تو به یاد می آورم پاییز همچون بهار دل انگیز می شود ، بیا و اینک مرا با خود به آن سوی دریاها ببر شاید دگر برای پیوستن فرصتی نباشد . . . به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . . . . . کاش زندگی در برگ درخت جاری بود آنگاه تا بهار بود می خندیدیم و بعد به امید پاییز می نشستیم . . . . . . نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست . . . . . . مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد ، حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد . . . . . . زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون میون نامهربونی تا بخوای برات میمیرم پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:53 :: نويسنده : ارمان دولتی
گونه هایت را برای دست هایم می خواهم . خیال تو می ارزد به داشتنِ همه ! پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : ارمان دولتی
تو یک آدم ، مهربون، با کلاس، با پرستیژ، مرتب، فهمیده، با شعور، جذاب، خوش تیپ، خوشگل، خوش زبون، خوش قیافه، با مرامو با فرهنگی مثل من دیده بودی؟ ++++++++ میدونی "نبات"کیلویی چنده ؟ نمیدونی ؟ "نقل " چی ؟ اونم نمی دونی ؟اشکال نداره ،از قدیم گفتن: خر چه داند قیمت نقل و نبات ++++++++ اوه چه بویی میاد! . . . . . . . . . نه همون بالا بود اینجا نمیاد ++++++++ غضنفر رستوران می زنه واسه تبلیغ جلو درش می نویسه هزار تومن بده مثل خر بخور ++++++++ یارو خیلی گشنه ش بود از پشت شیشه رستوران نگاه میکنه میبینه یکی داره کباب میخوره! با انگشت میزنه به شیشه ! یارو میگه :چته ؟ میگه :پیازهم بخور ++++++++ محققان ایرانی بر این باورند که 132495749 ایرانی مبتلا به تنبلی هستند، چون حتی این شماره رو کامل نمی خونن.! ++++++++ از حیرونیه نگاهت ،از تپش قلبت ، از هیاهوی درونت و از قر کمرت معلومه که . . . . . . . . نیاز به دبلیوسی داری ++++++++ الهی من خورشید بشم تو ماه....... که تا قیامت ریختتو نبینم ++++++++ سلام سلامتی میاره سلامتی نشاط میاره،نشاط شادی میاره،شادی زندگی میاره،زندگی زن میاره،زن بچه میاره،بچه دردسر میاره،دردسر بدبختی میاره... اصلا سلام سلام نکنی سنگین تری! موضوعات
پيوندها
|
|||
![]() |